آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

زیباترین بهانه ام برای زندگی

تولدگل ناز ما

بعد از ٩ ماه انتظار شیرین....واقعا شیرین.... که البته بخاطر تنهابودن و دو ریودن از خانوادم یه کوچولو سخت بود.بالاخره تو نازنین در ٦ دی ماه در ساعت١٥ دربیمارستان رضوی بدنیا اومدی و زیباترین روز زندگیه مارو با قدمای کوچولوت رقم زدی...فکر نمیکنم روزی به این زیبایییی دیگه تکرار بشه..موقع تولد وزنت ٣٥٠٠ گرم بود و ٤٩ سانت هم قد داشتی( کوتوله )..وقتی از اتاق به سمت بخش میخواستیم بریم بابایی با دوربین رفت جلو تا ازت عکس بگیره که پرستار نذاشت...تو خیلی ورم داشتی ...تازه سیاه هم بودی.البته نه خیلی زیاد..یکم..نمیدونم واقعا چه احساسی بهت دارم..فعلا تو شوکم.باورم نمیشه مامان شدم..اصلا باورم نمیشه تو مال منی.شب مامان جان پیشمون موند..تاصبح گریه کردی ...
12 مرداد 1391

شروع دوباره

بعداز یه وقفه طولانی دوباره نوشتن خاطرات عزیزترین فردزندگیمو شروع میکنم به امیدی که مجموعه ای زیبا باشد که در آینده به فرشته نازم هدیه میدهم...به امید خدای خوبم
11 مرداد 1391
1